< آنچه در این مقاله میخوانید: 1- اهمیت هدف گذاری : رضایت درونی
2- نگرش متفاوت به هدف گذاری
a. ایمان به ابدیت روح
b. بهترین استاد ابدی
3- تنظیم نیت ها
a. ساختن ارتباط صمیمانه با رئیس کل
b. کار کردن روی اخلاق
c. تغییر نگرش به جنس مخالف؛ ازدواج و خانواده
d. کار کردن روی پول با نگرش صحیح
4- آموزش هدف گذاری در زندگی: روش ارتقا یافته مدل غربی
a. تعریف رسالت زندگی
b. تهیه لیست اهداف دنیوی
c. لیست موانع
d. لیست افراد مفید
e. لیست راهکارهای موجود
f. زمان بندی
g. شروع به کار و تیک زدن
h. استفاده از پاداش و جریمه
5- همه در یک
1- هدفگذاری در زندگی راز رضایت و شادی درونی است
همه ما شنیدهایم که داشتن هدف در زندگی بسیار مهم است و آموزش هدفگذاری در زندگی یکی از ضروریات زندگی است. ولی برایان تریسی در کتاب مدیریت زمان بیان میکند که فقط ۳% از مردم جهان دارای اهداف مکتوب یا همان لیست هدف هستند. یعنی ۹۷% از مردم، اصلاً نمیدانند در زندگی به کدام سمت دارند حرکت میکنند.
واقعیت تکاندهندهای است. اینطور نیست؟ شاید دلیل اینکه وقتی ما با خیلی از دوستها و آشنایان خود صحبت میکنیم، از زندگی اظهار نارضایتی میکنند. از وضع اقتصادی، وضعیت سلامتی، شرایط روحی و …
یکی از بزرگترین عوامل نارضایتی از زندگی، و مهمتر از آن نارضایتی از خود، نداشتن هدف است. چون وقتی انسان هدفی نداشته باشد، اصلاً نمیتواند در زندگی به خودش امتیاز و نمره بدهد که آیا خوب پیش میرود یا خیر؟ مثلاً آیا امروز که سپری شد و به شب رسید، من باید از خودم راضی باشم یا خیر؟ اگر امروز تولد من است و من یک سال دیگر بزرگ شدم، آیا میتوانم بهجرئت اعلام کنم که از تولد سال قبل تا تولد امسال، همانطور که برنامهریزی کرده بودم پیش رفتم؟
برعکس، یکی از بزرگترین عوامل ایجاد رضایت درونی از زندگی، این است که انسان هدف و برنامهریزی داشته باشد، و طبق همان برنامه هم عمل کند. البته پیش رفتن کامل و ۱۰۰% از روی برنامه کار مشکل و تقریباً غیرممکنی است، ولی با تلاش و پشتکار میتوان مانند ژاپنیها بهجایی رسید که صد در صد و دقیق طبق برنامه بهپیش رفت.
مثلاً ژاپنیها وقتی یک پروژه بزرگ را طراحی میکنند ، یک برنامهریزی جامع زمانی میکنند ، کل پروژه را به فهرستی از کارهای کوچکتر تقسیم میکنند و هر کار را به فردی محول میکنند و برای هر کار، تاریخ تمام شدن را مشخص میکنند. نکته بسیار جالب این است که دقت این برنامهریزی آنقدر زیاد است که زمان به پایان رسیدن هرکدام از ریز کارها، به دقیقه و حتی ثانیه معلوم است! تصور کنید از یک مهندس ژاپنی بپرسیم که چه موقع کار نصب پریزهای برق در این ساختمان ۴۰ طبقه تمام میشود؟ و او پاسخ دهد ۶ ماه و ۱۲ روز و ۳ ساعت و ۲۴ دقیقه ( و ۳۰ ثانیه) دیگر!!!
این مثال را بیان کردم تا بدانیم که تا این حد میتوان در هدفگذاری ، برنامهریزی و اجرای آن رشد و پیشرفت داشت. ولی ما از خودمان چنین انتظاری نداریم. ما باید ابتدا یاد بگیریم اهدافمان را لیست کنیم، برای آنها یک بازه زمانی در نظر بگیریم و طبق برنامهمان، تا جایی که ممکن است، بهپیش برویم.
وقتی ما برنامهریزی میکنیم و طبق آن برنامهریزی عمل میکنیم، یک احساس رضایت بسیار عالی و بینظیر را تجربه میکنیم. امتحان این کار خیلی ساده است. همینالان خواندن این مقاله را متوقف کنید. یک کاغذ بردارید و روی آن، برنامه ۲ ساعت بعدی خود را بنویسید. مثلاً از حالا تا نیم ساعت دیگر مطالعه این مقاله و تفکر روی آن، ۳۰ دقیقه استراحت، ۳۰ دقیقه نرمش یا پیادهروی، ۳۰ دقیقه مطالعه فلان کتاب یا قرآن. و بعد طبق این برنامهریزی عمل کنید . خودتان تجربه خواهید کرد که چقدر احساس عالی به شما دست خواهد داد که ۲ ساعت با برنامه زندگی کردید. حال تصور کنید فردی یک سال باهدف و برنامهریزی عمل کرده باشد. واقعاً لذتی بسیار وصفناپذیر را تجربه خواهد کرد، فارغ از اینکه اوضاع بازار و اقتصاد جهانی و … چه باشد. هدفگذاری و رسیدن به اهداف، ما را از درون شاد و راضی میکند، بدون اینکه نگران باشیم اوضاع خارج از ما به چه شکل است.
پس تا اینجا اهمیت و فایده هدفگذاری و برنامهریزی را بیان کردیم که مهمترین نتیجه هدفگذاری و رسیدن به اهداف، کسب رضایت درونی است.
2- آموزش هدفگذاری در زندگی با روشی که تابهحال نشنیدهاید
اگر تا قبل از مطالعه این مقاله، از منابع دیگر در رابطه با هدفگذاری مطالعه کرده باشید، حتماً متوجه شدهاید که روش تقریباً مشابهی برای هدفگذاری بیانشده است. مدرسانی مانند برایان تریسی، آنتونی رابینز و دیگر بزرگان علم موفقیت ، راهکارهای مفیدی برای هدفگذاری ارائه میدهند. راهکارهای این اساتید معمولاً عبارتاند از دستهبندی اهداف در زمینه های سلامتی، ثروت، روابط و …؛ زمان بندی برای رسیدن به آنها؛ ایجاد انضباط شخصی و غیره. همه این راهکارها عالی است و در انتهای این مقاله آنها را هم به همراه نکات تکمیلی بهتری به شما آموزش خواهم داد.
اما در این مقاله، میخواهم شمارا با نوعی هدفگذاری آشنا کنم که شاید تابهحال در مورد آن نشنیده باشید. احتمالاً درصد بسیار کمی از افراد هستند که نگاهشان به هدفگذاری به این شکلی باشد که در این مقاله شرح خواهم داد. وقتی این نگرش متفاوت را آموختید، سرعت رسیدن به اهدافتان بسیار بیشتر میشود. همچنین کیفیت هدفگذاری و رسیدن به اهدافتان بسیار بالاتر میرود.
به نظر شما اهداف بلندمدت چه اهدافی هستند؟ اگر من فهرستی از اهدافم بنویسم و تا 20 سال آینده هدفهای مختلفی را بیان کرده باشم، آیا اهداف بلندمدتی برای خود تعیین کردهام؟ بهاحتمال بسیار زیاد، شما هم اهدافی که در بازه زمانی 5 سال به بالا باشد را اهداف بلندمدت مینامید. حال اگر من اهداف 50 سال آینده خود را بنویسم چه ؟ 60 سال آینده چطور؟ حتماً میگویید این اهداف دیگر واقعاً بلندمدت است. ولی اگر از من بپرسید که آیا فهرستی از اهداف که برای 70 سال آینده تنظیمشده است، لیست اهداف بلندمدت نام دارد، من پاسخخواهم داد: بههیچعنوان! حتی اهداف 100 ساله هم بلندمدت حساب نمیشود. چرا؟
چون عمر روح انسان، میلیاردها میلیارد سال است و پایانی ندارد. حال اگر ما اهدافی تنظیم کنیم که برای 2000 سال آینده ما باشد، آیا این اهداف همچنان کوتاهمدت نیستند؟ البته که بسیار کوتاهمدت هستند.
برای درک این موضوع، باید به مفهوم بینهایت بودن عمر روح بیشتر فکر کنید. در ریاضی، عدد بینهایت که با نماد ∞ مشخص میشود، از هر عددی که ما تصور کنیم بزرگتر است. یعنی اگر من از شما بپرسم که آیا عدد صد هزار هزار هزار میلیارد، در برابر بینهایت، عدد بزرگی است؟ شما قطعاً پاسخ میدهید که اصلاً اینطور نیست. زیرا عدد بینهایت، میلیاردها بار بزرگتر از این عدد است.
بنابراین، اگر میخواهیم برای روزهای ارزشمند عمرمان برنامهریزی و هدفگذاری کنیم، بهتر است اینقدر کوتاه نگاه نکنیم. ما دارای روحی هستیم که خداوند از خودش در ما دمیده است. از میان تمامی خصوصیتها و پتانسیلهای بینهایت زیاد روحمان، که در این مقاله مجال شرح آنها نیست، همین یک خصوصیت “بینهایت و ابدی بودن عمر روح” کافی است تا ما را عمیقاً به فکر فروببرد و برنامهریزی بهتری برای این روح داشته باشیم.
اکثر اساتید خصوصاً استادان غربی، به ما یاد میدهند که اهدافی برای خودمان تعیین کنیم که در طولانیترین حالت، تا آخرین لحظات عمر ما را در برمیگیرند. این آموزشها بههیچعنوان نگاهی به زندگی ابدی روح ما ندارند و نمیتوانند یک برنامه بلندمدت بهاندازه ابدیت، برای ما معرفی کنند. درست است که دنبال کردن همان آموزشها هم بسیار مفید است و ما را انسانی هدفمند، متعهد و موفق بار میآورد، ولی بهتر نیست برنامهریزی و هدفگذاری ما برای کل مدتزمان عمرمان ( یعنی تا بینهایت) باشد؟
حال با این نگرشی که نسبت به روحتان پیدا کردید، بیایید باهم هدفگذاری کنیم. ولی اینجا یک سؤال بسیار مهم پیش میآید:
چطور میتوان بهگونهای هدفگذاری کرد که هم در حوزههای ثروت، سلامتی، روابط، رشد فردی و … پیشرفت کرد و لذت برد، هم برای زندگی بیپایان روح بعد از مرگ برنامهریزی داشت و آن را تباه نکرد؟
پاسخ به این سؤال، همان نگرش متفاوتی است که در ابتدای این مقاله به شما قولش را دادم . هیچکس به ما آموزش نداده است که طوری هدفگذاری و زندگی کنیم که از الآن تا هنگام مرگ و همچنین پس از مرگ شاد و رضایتمند زندگی کنیم.
داشتن اهدافی که فقط تا لحظه مرگ با ما باشند اشکالی ندارد، ولی اگر کمی هوشمند باشیم، همین اهداف بهاصطلاح دنیوی را هم میتوانیم داشته باشیم با این تفاوت که این اهداف دنیوی، زندگی ابدی ما پس از مرگ را هم برایمان بسازند. ولی چگونه چنین چیزی ممکن است؟ مثلاً من چطور میتوانم هم پول زیادی به دست بیاورم و از آن لذت ببرم، و هم اینهمه وقت و تلاشی که برای پول درآوردن صرف میکنم، باعث عقب افتادن من از رسیدگی به اهداف زندگی ابدی روح نشود؟ بالاخره باید چهکارکنم؟ دنبال پول و موفقیتهای زندگی پیش از مرگ باشم، یا آنها را رها کنم وزندگی ابدی و بیپایان روحم را بسازم؟
پاسخ این است که برای اینکه هم خدا را داشته باشیم و هم خرما را، یعنی هم به اهداف قبل از مرگ برسیم و از آنها لذت ببریم و هم برای زندگی ابدی روح خود تدارکات لازم را ببینیم، باید هدفگذاری ما ریشهای و بسیار عمیق و با نگاه ابدی باشد. یعنی اگر هم میخواهیم لیست اهداف برای خود بنویسیم، از بلندمدتترین هدف شروع کنیم. مهمترین هدف ما در زندگی چه باید باشد؟
ساختن یک زندگی مرفه و لوکس و عالی برای روحی که قرار است از امروز تا روز بی تاریخ، یعنی بینهایت و ابدیت زندگی کند.
یعنی قبل از هر هدفگذاری، باید پسزمینه ذهن ما را این سؤال حیاتی تشکیل دهد:
چهکارکنم که زندگی ابدی روح من، یک زندگی شاد و سعادتمند باشد و هر کاری در زندگی پیش از مرگ میکنم، زندگی ابدی من را بیشتر تقویت کند؟
برای پاسخ به چنین سؤالی و اعمال این نگرش بلند در هدفگذاری، لازم است که قدمهای زیر را برداریم:
1-2- ایمان به ابدیت روح
اولین قدم این است که باور کنیم ما انسانها دارای روح هستیم، و روح ما تاریخ انقضا ندارد. یعنی با اتمام تاریخ انقضای بدن یعنی مرگ آن، روح همچنان به قوت خود باقی است. برای رسیدن به این باور، باید مطالعات مربوط به آن را انجام دهیم ، از اساتید در این زمینه بپرسیم و آگاهی خود را آنقدر بالا ببریم که به ایمان قلبی در این زمینه برسیم. رسیدن به این ایمان نیاز به تلاش فراوان دارد و شرح کامل آن خارج از مبحث این مقاله است. اگر شما ازنظر اعتقادی، به روح، دنیای پس از مرگ و ابدی بودن روح پس از مرگ اعتقاددارید که چهبهتر. فقط کافی است این نگرش جدید را در همه ابعاد و اجزای زندگی خود جاری کنید.
ولی اگر شما به دنیای پس از مرگ، معاد و بازگشت انسان بهسوی خدا، آخرت و در کل به دینباور ندارید، کمی بیشتر باید تلاش کنید تا به این باور برسید. عوامل مختلفی میتواند باعث عدم ایمان شما به خداوند یا دین باشد. عواملی مانند انزجار از مذهبی نماهایی که کارهای نادرست زیادی انجام دادند، مقایسه جوامع مذهبی با جوامع لیبرال و ترجیح سبک زندگی منظمتر آنها، مطالعه مطالبی که علیه ادیان نوشتهشده و در ظاهر هم بسیار منطقی به نظر میآید و … . به هر علتی که شما به دین و روح و ابدیت روح اعتقاد ندارید، تنها توصیهام به شما این است که ذهن خود را باز بگذارید و فهرستی از تمامی شبهات و سؤالات و ایرادات خود به مبحث دین و روح و غیره را بنویسید و برای تکتک آنها پاسخ صحیحی پیدا کنید. مسلماً برای پیدا کردن پاسخ به شبهات مربوط به مسائل دینی، نباید به منابعی رجوع کرد که ضد دین هستند یا دین را مایه عقبافتادگی ملتها میدانند. بلکه باید به کسانی رجوع کنید که مفهوم ادیان را درست درک کرده و قبل از هر کس، خود آنها بهشدت انسانهای شاد، آرام، معنوی و درستکاری هستند. ازایندست انسانها بسیار زیاد در دنیا و در کشورمان داریم.
2-2- بهترین استاد ابدی
بعدازاینکه به این باور قلبی رسیدید که ما انسانها دارای یک روح الهی هستیم؛ و این روح تا زمان بینهایت قرار است زندگی کند؛ و ما مسئولیت تدارک دیدن برای زندگی ابدی روح را به عهدهداریم، باید به سراغ کسی برویم که به ما بگوید چگونه باید این کار را انجام دهیم. بسیار مهم است که برای تنظیم زندگی ابدی روح، از کسی سؤال کنیم که مطمئن هستیم سازوکار روح بینهایت انسان را خوب میداند. به نظر شما چه کسی بهتر از خداوند مهربان، که خودش خالق این روح است، روح ما را بهتر میشناسد و برای زندگی این روح در همه عوالم برنامه دقیق دارد؟
کدام انسان میتواند ادعا کند که برای زندگی ابدی روح ما، برنامه درست و قابلاطمینانی مهیا کرده است ؟ هیچکس نمیتواند چنین ادعایی کند. چون هیچ انسانی تا در این دنیای مادی زندگی میکند، درکی از زندگی روح پس از مرگ ندارد. فقط خداوند متعال میتواند ادعا کند که روح انسان را از ازل تا ابد خوب میشناسد و بلد است به ما یاد بدهد که چهکار کنیم تا روحمان سعادتمند شود. آموزش هدفگذاری با افق دید ابدی، فقط از عهده خداوند برمیآید.
حال شاید بپرسید خوب ما چگونه از خداوند بپرسیم که راهکارهای ساختن یک زندگی زیبای ابدی را به ما بیاموزد ؟ پاسخ ساده است: با خواندن کتابهای آسمانی و گوش دادن به صحبتهای پیامبران الهی. اینجاست که اهمیت دین برای انسان مشخص میشود. در اصل، دین فهرستی از دستورالعملهای مادی-معنوی است که دقیقاً منطبق با سلامت روح ما تنظیمشده است. هر دستوری که در دین (خصوصاً آخرین دین خداوند یعنی اسلام) آمده است، دقیقاً منطبق با ریاضی دقیق کائنات خداوند است. ریاضی کائنات یعنی منطبق بودن با رضایت خداوند و همچنین به سود و منفعت انسان بودن. اگر کاری هم طبق رضای خدا باشد و هم به بهترین وجه ممکن به نفع انسان باشد، آن کار دقیقاً منطبق با فرمولهای ریاضی جهان هستی است.
یعنی دستورالعملهایی که در دین آمده است، به ما یاد میدهد که چطور هم در بعد زندگی دنیوی عالی زندگی کنیم و هم اینکه همزمان، زندگی ابدی خود را بسازیم.
ازآنجاییکه این مقاله قرار بود در رابطه با هدفگذاری به شما آموزش دهد، وارد جزییات دینی نمیشویم و فقط آن بخشی از دستورات الهی دین که برای هدفگذاری ما لازم است را بررسی میکنیم. برای این منظور، چند گام اصلی دیگر باید برداریم که در ادامه به آنها میپردازیم.
3- تنظیم نیتها
مهمترین و زیر بنائی ترین کار برای انجام یک هدفگذاری قدرتمند ابدی، این است که نیتهای کلیه کارهای روزمره را ابدی کنیم. این یعنی چه؟ یعنی هر کاری که در طول روز انجام میدهیم، زیربنای آن، در نظر گرفتن خداوند و اطاعت از فرمولهای ریاضی او باشد. همین تغییر نیت، باعث میشود که ما هم در زندگی دنیوی خود بهشدت رشد داشته باشیم، هم کارهای دنیوی ما، زندگی ابدی روح ما را تنظیم کنند.
برای درک بیشتر بیایید یک مثال را بررسی کنیم. مثلاً فرض کنید شما میخواهید از خانه به محل کار خود بروید. با احتساب ترافیک شهری مثل تهران، یک ساعت طول میکشد تا به محل کار برسید. عصر هم یک ساعت طول میکشد تا برگردید. اگر یک انسان معمولی و کم آگاه باشید، این دو ساعت را صرف نگاه کردن به ماشینها، چک کردن گوشی موبایل، گپ زدن با راننده تاکسی، گوش دادن به رادیوی صبحگاهی و … میگذرانید. اگر انسان اهل مطالعهای باشید و ارزش وقت را بشناسید، احتمالاً این دو ساعت را برای گوش دادن به فایلهای آموزشی، یادگیری مطالب جدید، مطالعه و … صرف میکنید.
اما اگر انسانی باشید که علاوه بر زندگی دنیوی، حواسش به زندگی ابدی روح هم هست، در ابتدای صبح یک نیت ابدی میکند. مثلاً به خداوند اعلام میکند که خدایا من امروز که از خانه بیرون زدم، یک ساعت مسیر رفت و یک ساعت مسیر برگشت را به نیت ساختهشدن روح و تنظیم زندگی ابدیام سپری میکنم. اگر مطالعه میکنم، فایل آموزشی گوش میدهم، با راننده تاکسی صحبت میکنم، حتی به درودیوار هم نگاه میکنم، همه را برای خوشنود کردن تو انجام میدهم.
اینجاست که بحث نیت مهم میشود. نیتهای ماست که کیفیت دقایق زندگی ما را تعیین میکنند. در مثال بالا، با نیت الهی که ذکر شد، کل این دو ساعت برای شما شیرینتر میشود، بازدهی شما در یادگیری، صحبت کردن با دیگران و حتی نگاه کردن به ماشینها در خیابان بسیار بالاتر میرود. چون نیت را رضای خداوند قرار دادهاید.
در محل کار هم همینطور. میتوانیم کار را به نیت به پایان رساندن انجام دهیم، یا بهتر از آن، میتوانیم کار را به نیت رضای خداوند، نزدیکی به خداوند و ساختن زندگی ابدیمان انجام دهیم. کسی که نیت ابدی و رضای خدا را در سر داشته باشد، بازدهی کار او، خلاقیت او ، حوصله او و ، پیشرفت او در کارش بسیار چشمگیرتر از دیگری خواهد بود که فقط نیتهای دنیوی دارد.
حال شاید این سؤال پیش بیاید که چهکار کنیم که فراموش نکنیم نیتهای ما منطبق با ریاضیات الهی (یعنی رضای خدا) باشد؟ برای این کار لازم است که چندین گام مهم برداریم. یک ارتباط صمیمانه با خداوند برقرار کنیم؛ روی اخلاق خود کار کنیم؛ نیتهایمان در خصوص ازدواج و خانواده را عوض کنیم؛نیتهایمان در رابطه با پول را عوض کنیم؛ و در کل نیتها و نگرشمان را در همه زمینه های زندگی طوری تغییر دهیم که با قوانین ریاضی خداوند منطبق باشد. یعنی هم دنیای ما را آباد کند و هم آخرت ما را. موارد مربوط به تنظیم نیتها را در زیر بیشتر شرح میدهیم.
1-3- ساختن ارتباط صمیمانه با رئیس کل
برای هدفگذاری در بعد روح و به بلندای ابدیت، زیرساخت اصلی زندگی انسان باید ارتباط خودمانی و صمیمانه با خداوند باشد. تا با رئیسکل رفیق نباشیم، نمیتوانیم دستورات او را خوب اجرا کنیم! دستوراتی که باعث میشود زندگی مرفه و لوکس ابدی را همان رئیسکل برای ما مهیا کند. حتی اگر تمام این حرفها را هم قبول نداشته باشیم، و فقط به دنبال موفقیت در زندگی دنیوی باشیم، بازهم رفاقت با رئیسکل جهان هستی، شاهکلید است. همه پولها پیش خداست، همه موفقیتها، شهرتها ، نعمتها و … در نزد خداوند است. پس اگر دنبال اینها هم هستیم، عاقلانهترین کار این است که با خداوند آشتیکنیم و یک ارتباط روزانه و صمیمانه با او برقرار کنیم.
البته کار کردن روی این موضوع و داشتن ارتباط صمیمانه با خداوند، خود بهتنهایی یک پروژه بسیار بزرگ و عظیم در زندگی انسان است. راههای رسیدن به خداوند بسیار زیاد است و هر کس باید از روشی که بهتر او را به خدا نزدیک میکند، این کار را انجام دهد.
2-3- کار کردن روی اخلاق
بلافاصله پس از ساختن ارتباط با خداوند، مرحله بعدی رشد فردی ما آغاز میشود. یعنی کار کردن روی فضیلتهای اخلاقی و پاکسازی رذیلتهای اخلاقی. نکته بسیار مهمی که در اینجا مطرح است اینکه یک انسان معنوی، باید دو بال داشته باشد. یکی بال معنویت، مذهب، اعمال عبادی و …، و دیگری بال اخلاق و رفتار پسندیده. خیلی از عزیزانی که مذهبی هم هستند، چون روی بال اخلاق بهاندازه کافی کار نمیکنند، هم خودشان لذتی از معنویت نمیبرند و هم دیگران آنها را انسانهای نچسبی میدانند. کار کردن روی اخلاق، یعنی شبیه شدن به خداوند. اگر خداوند دارای همه صفات خوب به میزان بینهایت است، ما هم میتوانیم هر چه بیشتر به خداوند نزدیک شویم. مثلاً خداوند بینهایت مهربان، رئوف، رحیم، بخشنده، کریم، توبه پذیر، سریع الرضا، و … است. ما هم میتوانیم این صفات را در خود پرورش دهیم. همچنین خداوند از هرگونه صفت منفی پاک و مبرا است (یعنی سبحان است). پس ما هم باید روح خود را از صفات منفی مانند حسادت، کینه، زودرنجی، طمع، غضب، قضاوت، شهوت و … پاککنیم تا بازهم بیشتر به خداوند نزدیک شویم. این کار هم نیاز به تلاش فراوان و صرف وقت زیاد است. مطالعه کتابهای اخلاق، بازبینی و اصلاح روزانه رفتار خود، داشتن استاد علوم رفتاری و … برخی از فعالیتهای سازنده برای کسب فضایل اخلاقی و اصلاح اخلاق و رفتار است.
3-3- تغییر نگرش به جنس مخالف، ازدواج و خانواده
یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین کارها برای اینکه نیتهای ما در زندگی منطبق با ساختن ابدیت ما باشد، این است که نگرش ما نسبت به جنس مخالف، ازدواج، رابطه زناشویی، امور خانوادگی و … همگی منطبق با دستورات الهی و رضایت خداوند باشد. یعنی اگر ما در مجردی تصمیم به ازدواج میگیریم، این تصمیم بهمنظور اطاعت امر خداوند و کسب رضایت او باشد. آشنایی با همسر آینده، تعیین مهریه، تهیه جهیزیه، تدارک برای مراسم عقد و عروسی، شروع زندگی مشترک، انجام رابطه جنسی با همسر، تولید فرزند، مراقبت از خانواده و … همه و همه باید به یک هدف انجام شود: ساختن زندگی بهتری برای روح ابدی ما. شاید درک آن سخت باشد. مثلاً چطور میشود رابطه جنسی با همسر برقرار کرد، به نیت نزدیک شدن به خدا و ساختن زندگی ابدی؟ خداوند شرح کامل چگونگی همه این کارها را در دستورالعمل جامع دین بیان کرده است.ما هم در وبسایت مس به طلا، آموزشهای جامع و کاملی در رابطه با علم تعالی نیروی جنسی ارائه دادهایم. تعالی نیروی جنسی یعنی نگاهی کاملاً الهی به نیروی جنسی و استفاده صحیح از آن درراه درست.
یا بهعنوانمثال وقتیکه زنی یک ظرف در خانه میشوید، معادل این عمل در مقیاس زندگی ابدی، چقدر قصر و خانههای مجلل در بهشت خداوند میشود. و این توضیحات برای تمامی زمینه های زندگی از طرف خداوند بیانشده است.
دانستن ارتباطات بین کارهای روزمره در حوزه خانه و خانواده با معادل ابدی آن، به ما کمک میکند که بهراحتی همه کارهای زندگی را برای ساختن زندگی ابدی خود تنظیم کنیم. یعنی هم دنبال پول و ازدواج و لذت جنسی و … باشیم، و هم به شکل همزمان، کارهای ما زندگی ابدی روح ما را ارتقا دهد. علاوه بر آن، کیفیت زندگی ما را خیلی ارتقا میدهد وزندگی را خیلی برای ما لذتبخشتر میکند. چون میدانیم حتی کوچکترین کارهای بهظاهر کماهمیت هم، چون با نیت الهی انجام میشوند، آخرت ما را میسازند.
4-3- کار کردن روی پول با نگرش صحیح
یکی دیگر از حوزههای قدرتمندی که بسیار به ما کمک میکند تا در عین کسب لذتهای دنیوی، زندگی ابدی روحمان را هم تقویت کنیم، موضوع شیرین پول درآوردن است. در نگاه اول، پول، مادیترین و دنیویترین چیز به نظر میرسد. انگار که هیچ ارتباطی بین پول وزندگی ابدی روح ما وجود ندارد. خیلیها فکر میکنند داشتن پول زیاد انسان را از خدا و معنویت دور میکند و برعکس فقیر بودن است که انسان را در بعد معنوی و روحی سعادتمند میکند. درحالیکه لزوماً چنین نیست. همان خداوندی که پول را بهعنوان یکی از نعمتهای خودش در جهان تولید کرده است، دستورالعملهای جامع و کاملی هم راجع به پول ارائه داده است. قوانین دقیق و ریاضی که اگر آنها را بشناسیم و در زندگی پیاده کنیم، نهتنها بهراحتی پول زیادی به دست میآوریم، بلکه این پول را طوری خرج میکنیم که در عین لذت بردن از آن، زندگی ابدی روح خود را هم میسازیم.مثلاً مردی که برای کسب پول و روزی حلال تلاش میکند، انگار که درراه خداوند با دشمنان خدا جنگیده و جهاد کرده است. یا اگر کسی به فقیری کمک کند، این پول به شکل صدها و هزاران برابر در بعد معنوی و روحی، به او بازمیگردد.
خداوند عالم، رازهای بسیار زیادی را راجع به “راحت پولدار شدن” به انسانها آموخته است. رازهایی که در قالب دستورالعملهای دینی، آنچنان قدرتمند هستند که اگر خوب درک شوند و درست استفاده شوند، پول بهراحتی به سمت انسان میآید.
از کجا شروع کنم؟
خوب توضیحات تئوری مربوط به این گام هم تمام شد. یعنی درست کردن نیتها و تنظیم آنها جهت تطابق بازندگی ابدی و بیپایان روح ارزشمند ما. ولی شاید این سؤال برای شما پیش آید که هرکدام از مراحل این گام، خودش روزها و ماهها تلاش نیاز دارد. از کجا باید شروع کنم که ارتباط صمیمانه با خداوند بسازم، روی اخلاق خود کارکنم، نیتهای خود در رابطه بازندگی خانوادگی و زناشویی را درست کنم، رازهای کسب پول را یاد بگیرم و پول را طبق رضایت خداوند به دست آورده و خرج کنم؟ پاسخ این است که ما در مس به طلا، کلیه این مراحل را به شکل یک دوره آموزشی جامع و قدرتمند آماده کردهایم. دورهای به نام سالیتود و خلوت درون، که شامل 9 مقام و بیش از 110 جلسه آموزشی متفاوت است و در یک بازه 7 الی 9 ماهه، روی روح شما کار میکند تا زیربنای روح وزندگی خود را درست بچینید. توضیحات کامل این دوره را در صفحه محصول دوره سالیتود میتوانید بررسی کنید.
تنظیم اهداف دنیوی
حال که با نگرشی کاملاً متفاوت و عمیق نسبت به هدفگذاری آشنا شدید، وقت آن رسیده که با در نظر داشتن این نگرش و نیتهای الهی، هدفگذاری برای رسیدن به خواستههای پیش از مرگ را آغاز کنید. الآن وقتش رسیده که هرچقدر لازم است تلاش و کوشش کنید تا به خواستههای مادی خود برسید. پول، ثروت، همسر، تفریح، ماشین و … همگی حق شماست. ولی تفاوت شما با فردی که هنوز این مقاله را نخوانده این است که شما هرچقدر روی رسیدن به اهداف مادی خود زمان و انرژی بگذارید، این زمان و انرژی تلف نشده است. نهتنها این تلاشها باعث رسیدن به اهداف دنیوی شما میشود، بلکه خیالتان راحت است که همزمان دارید زندگی ابدی روح خود را هم به بهترین شکل میسازید. مثلاً هر یک ساعت وقتیکه برای رسیدن به پول میگذارید، هم شمارا با سرعت و کیفیت بیشتر از دیگران به پول میرساند، و هم زندگی ابدی روح شمارا میسازد. چه چیزی از این بهتر؟ که لذتهای دنیوی را کسب کنیم و درعینحال لذتهای اخروی را هم برای خود پسانداز کنیم؟
با این توضیحات، گام بعدی را در زیر مطالعه کنید. هدفگذاری به سبک نوین و رسیدن به اهداف خود زندگی پیش از مرگ.
4- آموزش هدفگذاری در زندگی: روش ارتقا یافته مدل غربی
1-4- تعیین رسالت اصلی زندگی
همانطور که در مس به طلا نگرش ما نسبت به هدفگذاری کاملاً متفاوت و متعالی یافته تر از آموزههای غربی است، برای هدفگذاری هم به همین شکل است. مدرسان غربی، مستقیماً از هدفگذاری شروع میکنند. یعنی تعیین فهرستی از اهداف و انجام کارهای لازم برای رسیدن به آنها. ولی ماقبل از لیست کردن اهدافمان، یک بستر و زیربنای قدرتمند را تعریف میکنیم و بر اساس آن، به شما توصیه میکنیم که اهداف خود را لیست کنید. آن بستر قدرتمند، “تعیین رسالت خود در زندگی” است.
رسالت، فراتر از هدف یا اهداف است. هدف میتواند برای خود مستقل باشد و بدون اینکه رسیدن به آن، اتفاق عظیمتری را رخ دهد، آن هدف محقق شود. ولی رسالت، یک ایده بزرگ است که با در نظر گرفتن آرمانهای بسیار بزرگی تنظیم میشود. شاید نتوان برای رسالت، نقطه پایانی در نظر گرفت. رسالت، یکراه زندگی است که همه جوانب زندگی انسان را در برمیگیرد و لیست اهداف انسان را هم همینطور. یعنی در هر رسالتی، ممکن است فرد چندین بار لیست اهداف تعیین کند و به آنها برسد و مجدداً لیست بعدی را تعیین کند و الیآخر. همه این اهداف، در جهت نزدیک شدن به آرمان آن رسالت تنظیم میشوند. یک رسالت باید در راستای بهبود مشکلات جامعه، ترویج خوبیها، زدودن بدیها، آشتی دادن مردم با خداوند، و در کل جلب رضایت و خشنودی خدای مهربان باشد. در سطحی متعالیتر، بهتر است که یک رسالت، به رخ دادن ظهور منجی بشری کمک کند هرچند کمک آن بسیار کوچک یا بسیار غیرمستقیم باشد.
مثلاً رسالت مجموعه مس به طلا، از فعالیت درزمینهٔ ترک خود ارضایی و شهوترانی و تعالی نیروی جنسی شروع شد و اکنون این رسالت ابعاد گستردهتری پیداکرده است که برخی از آنها عبارتاند از: ارتقای معنویت و قدرت روحی مخاطبان؛ کمک به جوانان برای یک ازدواج سنجیده و موفق و آسان؛ کمک به پاکسازی فقر؛ دعوت از کاربران برای آشتی باخدای متعال؛ افشاگری کارهای پلید در حوزه انحرافات جنسی؛ کمکهای مادی و معنوی به مجموعههایی که در راستای ظهور منجی عالم فعالیت میکنند؛ آگاهسازی مردم از گنجهای درونی خودشان و … .
همه اینها رسالتهای مس به طلا هستند. حالا با در نظر گرفتن مثلاً یکی از این رسالتها مانند ترک خود ارضایی (که یک رسالت معنوی بدون ایجاد درآمدزایی برای مس به طلا است)، من میتوانم لیست اهدافم را تعیین کنم. مثلاً فهرستی از اهداف من در این زمینه میتواند این باشد: تولید 50 ویدیوی آموزشی رایگان، تولید 50 فایل صوتی رایگان، نوشتن 2 کتاب، برگزاری 2 سمینار و …
یا در حوزههای آموزشی که برای مس به طلا درآمدزایی هم دارد مانند استحاله نیروی جنسی یا سالیتود، لیست اهداف متفاوتی میتوانم تنظیم کنم:
- تولید 50 ویدیوی آموزشی رایگان
- تولید 50 فایل صوتی یا مقاله رایگان
- تولید یک دوره آموزشی قدرتمند
- طراحی و تولید اپلیکیشن موبایلی مس به طلا
- طراحی سایت و بهینهسازی آن
- نوشتن 2 کتاب
- برگزاری چند سمینار
- افزایش اعضای مس به طلا در سایت، کانال و اپلیکیشن
- فروش n عدد دوره آموزشی در مدتزمان x
- و…
پس میبینیم که وقتی ما یک رسالت شخصی برای خودمان انتخاب کنیم، تنظیم لیست اهداف ما بسیار راحتتر و پرمعناتر میشود.
چگونه رسالتم را انتخاب کنم؟
مهمترین نکته در تعیین رسالت این است که فکر نکنید داشتن رسالت شخصی، یعنی اینکه ما تبدیل شویم به یک فرد معروف که میخواهد کارهای بسیار بزرگی را در جامعه انجام دهد. خودتان را دستکم نگیرید. حتی فردی که یک شغل معمولی در اجتماع دارد هم میتواند برای خودش یک رسالت شخصی تعریف کند. مثلاً یک کفاش میتواند خیلی عادی و بدون رسالت شخصی، هدف و برنامه خاصی نداشته باشد و روزها را سپری کند. یک کفاش دیگر میتواند یک رسالت شخصی برای خودش در نظر بگیرد. مثلاً باخدای خود عهد کند که طوری کار کفاشی خود را عالی انجام دهد، و طوری با مشتریان مهربان باشد که اگر مسابقه بهترین و خوشاخلاقترین کفاش دنیا برگزار شد، او اول شود. همچنین، بخشی از رسالت او میتواند این باشد که هر کس کفشش را پیش او آورد برای تعمیرات، مثلاً یک حدیث از پیامبر اسلام صلیالله علیه یا امامان معصوم علیهمالسلام در رابطه با راه رفتن، کنترل قدمها، ثابتقدم بودن در مسیر بندگی و … به آن فرد هدیه بدهد. بخش دیگری از رسالت او میتواند این باشد که یک جزوه ساده از تجربیات چندساله خود راجع به طریقه حفظ و نگهداری از پاها و کفش، سلامت پاها، تهیه کند و باقیمتی منصفانه به مشتریان بفروشد.
با داشتن این رسالت، او میتواند لیست اهدافش را تعیین کند. مثلاً:
- جمعآوری 1000 حدیث
- یادگیری همه مهارتهای کفاشی
- کار کردن روی اخلاق خوش
- جذب 1000 مشتری در مدتزمان x
- یادگیری مهارتهای معرفی محصول ( برای فروش جزوه خود)
- و…
پس بهطور خلاصه، باید اول رسالت خود را تعیین کنید و بعدازآن ادامه این مقاله را بخوانید که نحوه هدفگذاری را شرح میدهم.
2-4- تهیه لیست اهداف (مرتبط با رسالت)
یکی از مشهورترین روشهای آمورش هدفگذاری در زندگی، روش اسمارت (S.M.A.R.T) است. این روش اولین بار در سال 1981 توسط جورج دوران، آرتور میلر و جیمز کانینگهام مطرح شد. درروش اسمارت، پنج خصوصیت مهم که هر هدفی باید داشته باشد بیانشده است. این پنج خصوصیت که حرف اول آنها به انگلیسی عبارت (S.M.A.R.T) را تشکیل میدهند به شرح زیر هستند:
S -Specific: مشخص و دقیق
هدفی که شما تعیین میکنید باید دقیق باشد. مثلاً داشتن هدفی مانند “من میخواهم پولدار شوم” اصلاً دقیق نیست. شکل مشخص و دقیق این هدف میتواند به این شکل باشد: “من میخواهم ماهانه 50 میلیون تومان درآمد از فروش نرمافزار به دست بیاورم”. تا میتوانید به جنبههای مختلف هدف خود فکر کنید تا هدف خود را دقیقتر بیان کنید.
M -Measurable: قابلسنجش
یعنی شما باید بتوانید دقیقه تعریف کنید که وقتی به هدف خود رسیدید، چه میبینید، چه میشنوید، چه احساسی دارید؟ باید مدرک محکمی ارائه بدهید که هدفتان قابلسنجش است. مثلاً “شادتر زندگی کردن”، هدف قابلسنجشی نیست. ولی اگر همین هدف را اینطور تعریف کنید، قابلسنجش است: ” ترک سیگار به خاطر اینکه یک زندگی سالم دارم، که در آن ناهار یک وعده سبزیجات بخارپز میخورم و هرروز 20 دقیقه ورزش میکنم”.
A -Attainable: قابلدستیابی
آیا این هدف برای شما قابلدستیابی است؟ یعنی زمان، تلاش و انرژی که صرف آن میکنید منجر به رسیدن به آن هدف میشود و ارزشش را دارد؟ اگر شما زمان، پول یا حتی استعداد رسیدن به هدفی را ندارید، وقتی به آن هدف نمیرسید سرخورده و ناامید خواهید شد. مثلاً اگر فردی در 40 سالگی این هدف را تعیین کند که من میخواهم یک فوتبالیست مشهور بشوم، این هدف قابلدستیابی نیست. چون فوتبالیستها معمولاً از سنین پایین شروع میکنند و در 40 سالگی بهاحتمالزیاد بازنشسته شدهاند.
قابلدستیابی بودن هدف، به این معنا نیست که اهداف بلند نداشته باشیم و افق دید خود را محدود کنیم. بلکه به این معنا است که بسنجیم آیا اصلاً این کار شدنی هست یا خیر.
R -Relevant: مرتبط
آیا هدفی که تعیین میکنید باشخصیت شما مرتبط است؟ آیا شما مثلاً آدمی هستید که مدیر یک شرکت بینالمللی باشید یا شخصیت شما ذاتاً اینگونه نیست و ترجیح میدهید یک شغل داشته باشید که دغدغه زیادی نداشته باشد ولی پول خوبی دربیاورد؟ اصلاً چرا میخواهید به آن هدف برسید؟ دلیل زیر بنائی که میخواهید به این هدف برسید چیست؟ آیا از اعماق قلبتان میخواهید به آن برسید؟ یا به خاطر چشم و همچشمی، جو گیر شدن، مد روز بودن و… این هدف را تنظیم میکنید؟
T -Timely: دارای زمان
زمان بینهایت ارزش دارد. تا وقتیکه برای اهدافمان تاریخ مشخص نکنیم، احتمالاً کار را جدی نخواهیم گرفت. باید زمانبندی دقیق ولی واقعی و قابلانعطاف برای اهدافمان تنظیم کنیم.
بعد از در نظر گرفتن خصوصیات بالا در نوشتن اهداف، اهداف خود را درزمینهٔهای مختلف بنویسید. مثلاً میتوانید اهداف را درزمینهٔ کار و پول، جسم و سلامتی، روابط فردی (ازدواج، عشق، و…) ، معنوی دستهبندی کنید و در هر زمینه لیست آنها را بنویسید.
3-4- لیست موانع
گام بعدی در هدفگذاری این است که موانعی که سر راهتان هست را لیست کنید. موانعی که در این لحظه به ذهن شما میرسد. چون در آینده موانع جدیدی سر راه شما قرار خواهند گرفت که باید برای برطرف کردن آنها اقدام کنید. ولی در همین نقطه شروع، موانعی هستند که برای همه وجود دارند و باید برای برداشتن آنها تلاش کرد تا حرکت به سمت اهداف آغاز شود.این موانع میتوانند موانع درونی باشند یا بیرونی.
4-3-1 موانع درونی و فردی
درراه رسیدن به هر هدفی، خیلی از موانع در درون ما هستند. شاید بتوان ادعا کرد که 80 درصد از موانعی که سر راه رسیدن به اهداف ما وجود دارند و در ظاهر موانع خارجی به نظر میرسند، در اصل به درون ما برمیگردند. برخی از این موانع درونی را اینجا شرح میدهیم:
- باورهای محدودکننده
مهمترین عامل درونی که مانع رسیدن میلیاردها انسان به اهدافشان میشود، نداشتن باور موفقیت است. تا انسان باور نکند که میشود به هدفی رسید، هرچقدر هم تلاش کند بیهوده است و به آن هدف نمیرسد. این رازی است که خیلیها در دنیا آن را نمیدانند و گلهمند هستند که چرا در زندگی موفق نمیشوند.
اصلاح کردن باورهای درونی، مهمترین گامی است که انسان باید برای رسیدن به اهدافش بردارد.
مثلاً اگر فردی آرزو داشته باشد که درآمدش پنج برابر شود، ولی باور نداشته باشد که چنین چیزی ممکن است، به نظر شما اگر از صبح تا شب هم تلاش کند درآمدش پنج برابر خواهد شد؟ اگر پسزمینه ذهنی او “نمیشود” باشد، طبیعی است که در عمل هم نمیشود. یا مثلاً فردی که میخواهد در یک مسابقه اتومبیلرانی اول شود. اگر در ذهنش این باور نقش بسته باشد که من نمیتوانم اول شوم، آیا اول خواهد شد ؟ بههیچعنوان! درحالیکه اگر آنقدر باورش نسبت به اول شدن قوی باشد که حتی شک هم نداشته باشد که اول میشود، عملکرد او کاملاً متفاوت خواهد بود. بسته به نوع باور درونی، اعمال و عملکرد بیرونی انسان فرق میکند. یعنی باورهای ما، تأثیر مستقیمی روی کارهای فیزیکی بیرونی ما میگذارند. این موضوع ازنظر علمی هم اثباتشده است. دکتر بروس لیپتون در کتاب بیولوژی باور، ازنظر بیولوژیکی ثابت میکند که باورها تأثیرات مستقیمی روی بیولوژی و فیزیک انسان دارند.
باورهای ما، تأثیر مستقیمی روی کارهای فیزیکی بیرونی ما میگذارند.
- تنبلی
چه چیزی بدتر از تنبلی انسان را در زندگی عقب نگه میدارد؟ برای موفق شدن در هر زمینهای و رسیدن به اهداف، باید حتماً و حتماً با تنبلی مقابله کنیم. تنبلی، مادر همه انحرافات و گناهان هم محسوب میشود. ازنظر مذهبی گفته میشود که نیمی از اهالی جهنم، به خاطر تنبلی و بیحوصلگی، جهنمی شدهاند. یعنی آنها ذاتاً انسانهای بدی نبودند فقط چون دائماً امروز فردا و مسامحه میکردند، فرصت پیدا نکردند تا روح خودشان را برای زندگی ابدی در بهشت آماده کنند و مرگ آنها را غافلگیر کرده و راهی بیمارستان بهشت یعنی جهنم کرده است.
تنبلی یعنی اینکه انسان، کاری را شروع نکند . تنبلی با بیحوصلگی تفاوت دارد. شروع نکردن کار به خاطر اینکه آن کار برایش زحمت دارد، یعنی تنبلی، که یک عامل بسیار بزرگ درونی است. اگر انسان تنبلی هستید، باید شروع کنید و خیلی آهسته و پیوسته این رذیله اخلاقی را از وجود خودتان پاککنید. اگر بهیکباره بخواهید از یک فرد تنبل، به یک فرد فعال و زرنگ تبدیل شوید، بهاحتمالزیاد شکست خواهید خورد. چون بعد از مدتها تنبلی، به ناگهان فشار زیادی به خود میآورید و بهقولمعروف زده میشوید و رها میکنید.
- بیحوصلگی
بیحوصلگی یعنی شروع کردن کار، ولی آن را به پایان نرساندن. بعضیها تحت شرایط خاص احساسی ( بهطور خودمانی جو گیر شدن)، تصمیمی میگیرند، اهدافی را تعیین میکنند و مدتی هم برای رسیدن به آنها تلاش میکنند، ولی بعد آن را رها میکنند. بیحوصلگی برادر تنبلی است. هردوی آنها دست در دست هم باعث میشوند که میلیونها نفر در سرتاسر جهان به اهداف خود نرسند و غیر از خودشان، همه را مقصر بدانند که به اهدافشان نرسیدهاند.
برای درمان تنبلی و بیحوصلگی، یکی از بهترین کتابهایی که در این زمینه توصیه میکنم حتماً مطالعه کنید، کتاب اثر مرکب نوشته دارن هاردی است. این کتاب به شما میآموزد که آهسته و پیوسته، با قدمهای بسیار کوچک روزانه، به اهداف بسیار بزرگی نائل شوید.
- نداشتن پشتکار و صبر
خیلیها تنبلی و بیحوصلگی ندارند ولی بهقولمعروف هم زود میخواهند هم زیاد. مثلاً اهدافی را تعیین میکنند و دو سه ماه هم آنها را پیگیری میکنند ولی نتیجه خاصی مشاهده نمیکنند و کار را رها میکنند. نمونه بارز آن، جوانانی هستند که کاری را باذوق و شوق شروع میکنند. بعد از سه ماه، مغازه را تعطیل میکنند و میگویند جواب نداد، بازار خراب است، این محله برای کاسبی خوب نیست و بهانههای دیگر. ولی بعد از دو سال، جوان دیگری که همان شغل را در همان محله راه انداخته است و بههیچعنوان کار را تعطیل نکرده است، بسیار موفق و مشهور میشود.
یکی از رازهای بزرگ موفقیت این است که تا وقتیکه به نتایج دلخواه خود نرسیدهاید، ادامه دهید. حال این پروسه میخواهد یک سال طول بکشد یا 10 سال. یعنی آنقدر ادامه دهید تا به هدف برسید.
4-3-2 موانع بیرونی
هرچند به نظر من موانع بیرونی تأثیر بسیار کمی درراه رسیدن به اهداف ما دارند، ولی در مورد آنها هم کمی صحبت میکنم. مانعی “بیرونی” حساب میشود که واقعاً خارج از کنترل ما باشد. مثلاً تصویب شدن یک قانون جدید که بهشدت روی کسبوکار کسی تأثیر منفی بگذارد. یا موانعی مانند رقیبانی که ناجوانمردانه به کسی ضربه بزنند. یا قوانین دستوپا گیر اداری که جلوی پیشرفت کسی را بگیرد. درست است که همه اینها موانع خارجی بهحساب میآیند ولی، برای هر مشکلی راهحلی وجود دارد.
راز مهم در حل کردن موانع بیرونی این است که برای حل کردن هر مانع، ابتدا به درون خود بنگرید و ببینید که از درون چه تغییری باید در خود ایجاد کنید تا آن مشکل بیرونی حل شود. مثلاً فرض کنید شما تاجری هستید که صادرات و واردات انجام میدهید، و گمرک کشور به ناگهان قوانین بسیار سختی اعمال میکند که همه کالاهای وارداتی شما در گمرک گیر میکند و بههیچعنوان اجازه ترخیص پیدا نمیکند. از طرفی، دست یکی از جناحهای سیاسی کشور هم در کار است تا در کار تاجران کشور اخلال ایجاد کند تا درنتیجه معیشت مردم تحتالشعاع قرار دهد، مردم را به شورش وادارد و از قبال آن به خواستههای خود برسد (چنین سناریویی در کشور عزیزمان ایران اتفاق افتاد و ازقضا من هم آن زمان تاجر نوپائی بودم که دقیقاً همین مشکل برایم پیش آمد).
هر کس این داستان را بشنود، با قاطعیت میگوید که این مانع بزرگ دیگر واقعاً حل نشدنی است و بههیچعنوان نمیتوان آن را از سر راه برداشت. چون یک تاجر عادی چگونه میتواند با قوانین و حتی با جناحهای سیاسی دربیفتد؟ خیلیها در این نقطه ناامید میشوند و احتمالاً شغل تجارت را رها کرده و در روزنامه نیازمندیها، دنبال یک کار جدید کارمندی میگردند. اینجاست که خیلیها میگویند خوشا “آبباریکه” ای که هرماه به من بدهند و خیالم راحت باشد که حداقل سر ماه گرسنه نمیمانم.
ولی فردی که در رسیدن به اهدافش مصمم است چه میکند؟ به درون خود مینگرد تا ببیند چه چیزی در درونش باید تغییر کند. در این مثال، به نظر شما من باید چه تغییری در درونم میدادم؟ پاسخ ساده است.
اولاً که باید خشم، نگرانی، نارضایتی، دشنام دادن به این سیستم معیوب و … را کنار میگذاشتم که خودکار بسیار سختی بود: جهاد اکبر یعنی مبارزه با نفس سر کش. ثانیاً باید صبرم را حداقل ده برابر میکردم و صبر میکردم تا مشکلات گمرکی برطرف شود و درگیریهای سیاسی توسط مقامات بالاتر حل شود ( که در مثال بالا با ورود رهبری عزیزمان و عوض کردن رئیس گمرک، تا حدود بسیار زیادی اوضاع بهتر شد). ثالثاً باید دنبال راهی میگشتم که بتوانم وارداتم را انجام دهم. من و شریکم از خداوند مدد گرفتیم و خداوند راهی سر راه ما گذاشت که بتوانیم از مسیر دیگری کالای خود را وارد کشور کنیم و به نیاز مردم پاسخ دهیم و به آنها خدمت کنیم.
درنتیجه، باید لیست موانع را بنویسیم و با دروننگری، تغییر باورها، دعا کردن و کمک گرفتن از خداوند، آنها را یکی پس از دیگری از میان برداریم.
ادامه دارد…