ر این مقاله ادامه مبحث مشکل خودارضایی در کنکوریها رو پیگیری میکنیم.
در مقاله قبلی گفتیم که یکی از دلایل خودارضایی در کنکوریها استرس بسیار زیاد کنکور هست که باعث خودارضایی کردن اونها میشه. توی اون سن بلوغ اتفاق افتاده، اوج جوانی، اوج تحولات جنسی و اوج کنجکاویهای جنسی هست. خوب معلومه توی 18 سالگی فشارهای جنسی فرد خیلی بالاست و چه کاری راحتتر و قابل دسترس تر از اینکه اون جوان که بخواد خودارضایی کنه و فشار جنسی خودش رو تخلیه کنه. برای همینه که ما میگیم: انسان باید توی سنین کم ازدواج کنه. 20 سالگی دیگه وقت ازدواجه. برای کسی هم که خدمت رفته باشه و ساخته شده باشه، زود ازدواج کردن چه تناقضی داره؟ چه اشکالی داره؟ درسته حالا میگم من در مورد جامعه شناسی نمیخوام صحبت کنم که حالا درس و تحصیلات و … چی میشه؟ اگر کسی از بچگی پدر و مادرش خوب تربیتش کرده باشن، 20 سالگی سن بسیار مناسبی برای ازدواج هست. یعنی اگر فرد 20 سال خوب آموزش دیده باشه، میتونه همه چیزها رو خوب هندل کنه، خوب درک کنه. توی 20 سال میشه مثلاً حداقل 200 تا کتاب خوند و خیلی چیزها میشه یاد گرفت، اگر پدر و مادر به خیلی چیزها اهمیت بدن و خوشبخت شدن بچه شون رو توی اون ناخودآگاه به بعد از فارغ التحصیلی، بعد از لیسانس و بعد از فوق لیسانس موکول نکنند.
حالا یکی از آشنایان که مهاجرت کانادا گرفتن، میگفتن: چند سال پیش شهردار یکی از شهرهای کانادا به یک سخنرانی دعوت شده بود و میگفت: من افتخار میکنم که توی کشوری شهردار هستم که 30، 40% (و یا درصد بالایی) از رانندگان تاکسی ما پزشک هستند!!! یعنی ببینید وضعیت کشورهای جهان اول به این صورت هست. کار مهمه. کار باید بچرخه. مهم نیست انسان دکتر، پزشک و یا دیپلم باشه. هیچ چیز مهم نیست. فقط میگن: یک موقعیت شغلی هست، شما میتونی این رو انجام بدی یا نه؟ اصلاً کسی کاری نداره مدرک شما چیه؟ شما با مدرک دیپلم مثل بیل گیتس که اصلاً دانشگاه رو ادامه نداد و گفت: خودم میرم یک سیستمی رو میسازم که خودم مدرک بدم؛ مدارک شرکت مایکروسافت که مدارکشون بسیار معتبره. به دانشگاه گفت: شما به من مدرک ندید! من خودم سازمانی رو راه میندازم که خودم به مردم دنیا مدرک بدم. و این کار رو هم انجام داد. شما میتونید با مدرک دیپلم بری توی بهترین شرکتهای آمریکایی برنامه نویس بسیار خوبی بشی. اونها فقط نتیجه رو میبینن. اصلاً کاری ندارن که مدرک شما چیه؟ کار میخوان از شما. توی کشور ما هم همینه. ای کاش ما هم تفکرمون به این سمت بره که همه چیز روی نتایج پایه ریزی بشه. نتیجه محور باشیم. نتایج رو بیایم بررسی کنیم.
ببینیم من جوونی که پشت کنکور هستم، چه کاری میتونم بکنم که زندگیم رو بهتر کنم، موفقتر بشم، شاد بشم؟ و دنبال عشقم برم. من زمانی که سوم راهنمایی بودم به موسیقی علاقه داشتم و ارگ رو خیلی خوب یاد گرفته بودم و واقعاً خیلی خوب ارگ میزنم. که سر شش ماه استادم به من گفت که من چیزی ندارم که به تو یاد بدم. و بعد یک عشق بسیار سوزان و بسیار بزرگی در من نسبت به یادگیری پیانو شکل گرفته بود که اصلاً جوری شده بود که من کلاویه ها یا همون کلیدهای سیاه و سفید پیانو رو جایی میدیدم اصلاً یک چیزی توی وجود من گر میگرفت، اصلاً لذت میبردم. اصلاً دیدن کلاویه های پیانو و ارگ وجود من رو آتیش میزد! ولی کنکور اجازه نداد… بخاطر کنکور این استعداد آتشین رو خاموش کردم. گفتم اصلاً ولش کن. کار واجبتری داریم؛ کنکور، تست، دیفرانسیل، X+2 این مهمه.
در صورتی که اگر من اون زمان به استعداد سوزانم در موسیقی بها داده بودم، 20 سال گذشته، الان باید در سطح بین المللی حرفی برای گفتن داشته باشم در آهنگسازی و پیانو. چرا؟ چونکه به ما گفته بودن: فقط کنکور! خوشبختی تو وابسته به قبولی در کنکوره. اگر قبول نشی بدبختی تو! حالا هر چی میخوای باش. نابغه باش انیشتین باش… انیشتین باشی فایده نداره دانشگاه که نرفتی!!! میدونید آلبرت انیشتین هم دانشگاه نرفت که ما همش فرمولهای فیزیکی که ایشون برای ما ابداع کرده داریم میخونیم، خودش دانشگاه نرفت.
اگر شما پشت کنکور هستید، به این دید نگاه کنید: من برای کنکور سعی ام رو میکنم. اگر قبول شدم که شدم. اگر نشدم دنیا که به آخر نرسیده و من دنبال این هستم که چه عشق سوزانی در وجود من هست و من اون رو به منصه ظهور برسونم. اون رو برم روش کار کنم و من همون انسان با ارزش خلیفه الهی هستم که بودم. هیچ فرقی نمیکنه که توی کنکور قبول بشم یا نشم. و اگر میخواهید توی کنکور قبول بشید، نتیجه کنکور رو رها کنید. درستون رو بخونید، ولی این وابستگی به نتیجه توی هر زمینه ای انسان رو داغون میکنه. 50% از تواناییهای انسان رو فلج میکنه.
یک فیلمی هست به اسم Peaceful Warrior. توی ایران هم اومده ولی نمیدونم با چه اسمی ترجمه و دوبله اش کردن، این فیلم فوق العاده عالیه و بسیار کمک میکنه به کسانی که میخوان درست به زندگی نگاه کنن. به نظر من این فیلم رو باید در فاصله های یک یا دو ماه یکبار همینطور تا آخر عمر نگاه کنه. سالی پنج یا شش بار نگاه کنه. داستان یک ژیمناست هستش که پاش میشکنه و ماجراهای خیلی زیادی براش پیش میآد. اما پیام اصلی فیلم چی بود؟ میگفت که: برای کی میخوای بری رو حلقه؟ دوستاش میگفتن ما فقط بخاطر مدال طلا میخوایم بریم. اون چند ثانیه ای که اون بالا روی سکوی اول میایستیم همش بخاطر اینه که این طلا رو بدن دست من و طلا دستم بگیرم و این آقا یک مشاور پیری داشت و این گورو، یک پیر در کنارشون بود و خیلی چیزها یادش میداد، میگفت که: ژیمناستیک رو برای خود ژیمناستیک انجام بده، برای عشقت به ورزش انجام بده و او این کار رو کرد با اینکه پاش هم شکشته بود. حالا همه داستان رو نمیگم که خودتون برید ببینید.
این رو میخوام بگم: اگر شما میخواید کنکور بخونید، بخاطر درس خوندن درس بخون. نه بخاطر کنکور، نه بخاطر رتبه، نه بخاطر اسمت در بیاد توی فامیل و پزش رو بدی و به پدر و مادر بگی که دیدید منم تونستم! نه. اگر هدف اینها باشه شما هیچ وقت موفق نمیشی واقعاً. اگر میخوای درس بخونی عاشق درس و درس خوندن باش. اگر این دیدگاه رو درست کنی کمک بسیار بزرگی میکنه به اینکه در ترک خودارضایی موفق بشی. دیگه اون استرس و فشار خفه کننده توی وجودت نیست که بخوای برای فرار از اون استرس خودارضایی کنی و خودت رو رها کنی. بخوای فوری و فوتی خودتو تخلیه کنی، بخوای یه لحظه از بار اون استرس رها بشی. مثل جوونی میمونه که ظرفیت بلند کردن بار براش 20 کیلو هست و بار 100 کیلویی روی دوشش انداختن و بهش میگن با این بار بدو. کوچکترین فرصتی که براش پیش میآد، میخواد این بار رو بندازه زمین و دوباره برش داره. همینه دیگه، خودارضایی اینه. یک لحظه میگه: بذار من حداقل نیم ساعت از این دنیا خارج بشم، برم این فیلمهای پورن رو ببینم، برم اصلاً یه کاری با خودم بکنم که رها شم…
این واقعاً نابود کننده روح یک جوانه. استرس کنکور خودش بزرگترین عامل خودارضاییه. و اگر کسی دچار این کار هست، خیلی در موردش توضیح دادم، ولی خوب نیاز بود این فایل طولانی بشه. سعی کنید با عشق درس بخونید و خودتون رو به نتیجه وابسته نکنید. این مهمه که تلاش کنید. همیشه این داستانی که آنتونی رابینز گفته رو فراموش نمیکنم که گفتن: اگر کسی یکسال برای یک امتحانی درس بخونه و روز امتحان پاش بشکنه و توی خونه بستری بشه و نتونه امتحان بده، آیا اون فرد شکست خورده حساب میشه؟ به هیچ عنوان! موفقیت یعنی طی کردن صحیح اون یکسالی که ایشون درس خونده. این میشه موفقیت. نتیجه اصلاً مهم نیست. حتی شرکت در خود اون امتحان هم مهم نیست!
شما به عنوان یک جوان ایرانی ای کاش به این دید نگاه کنی: واقعاً کنکور اصلاً چیز مهمی نیست. شما پاتون رو از ایران بیرون بگذارید، توی اکثر کشورهای دنیا کنکور اصلاً وجود نداره. هر رشته ای بخوای میری ثبت نام میکنی. هر رشته ای که دلت بخواد، هر رشته ای که عشقش تو وجودته میری ثبت نام میکنی. و حالا شاید بگید: خوب ما هزینهش رو نداریم بریم دانشگاه آزاد و پولی و… خوب نخونید! آدم هزینه اش رو نداره، نمیخونه. شما که میدونید توی دانشگاههای دولتی 1/10 کسانی که شرکت میکنن میتونن راه پیدا کنن، پس بالاخره خواه ناخواه 9/10 اینها میمونن. آیه که نازل نشده همه اینها باید برن دانشگاه و مدرک بگیرن و یه کاغذ بگیرن.
اینقدر انسان خودش میتونه بره دنبال علایق خودش و کتابهای بسیار خوبی رو توی زمینه های مختلف بخونه. اینقدر بازار برای هر کاری که بخواد انجام بده گسترده هست… اصلاً چه کاریه؟ چه کاریه ما بخوایم خودمون رو محدودکنیم. قابی رو مثل این قابهای عسل تو کله مون کنیم که بگیم فقط کنکور. هیچ راهی برای خوشبختی وجود نداره! نه.
کشورهای دیگه چقدر پیشرفت کردن… حالا ما توی بحث معنوی نمیخوایم وارد بشیم، در امور دنیوی اونها خیلی پیشرفته تر از ما هستند. موسیقی، پیشرفت، کار و کاسبی، کارآفرین بودن… توی همه چیز اونها جلوتر از ما هستن. رابرات کیوساکی که یکی از مردان ثروتمند جهان هست توی یکی از سخنرانیهاش میگفت: ما چند تا کازین (پسر یا دختر عمو یا عمه یا دایی) بودیم، اونها خیلی هم من رو مسخره میکردن که من درس نمیخوندم. الان اونها همهشون دکترا و اساتید دانشگاه هستن و الان همهشون ورشکست و بی پول هستن. و چقدر قشنگ میگفت: که اینها اینهمه درس خوندن و الان ورشکسته… جیب خالی… ندار…حالا نمیخوام بگم همه تحصیلکرده ها اینطوری هستن. دکتری هم داریم که ماهانه میلیونها تومان پول در میآره، ولی راه خوشبختی فقط این نیست.
من فقط میخوام این استرس غول کنکور رو برای شما بشکنم که شما با عشق درس بخونید. با عشق اینکه من دارم یاد میگیرم و نیت پشت این درس خوندن بگذارید. مثلاً من نیت میکنم که ریاضیم خوب بشه. نه بخاطر اینکه چند تا تست رو توی چند دقیقه بزنم؛ بخاطر این درس میخونم که علم ریاضی ذهن من رو باهوش میکنه که من بتونم توی زندگیم بهتر و راحتتر عمل کنم. توی انتخاباتم در زندگی آگاهانه عمل کنم. میرم فیزیک بخونم که درک کنم جهان هستی چه جوری داره کار میکنه. اینجوری درس بخونیم. نه اینکه: فیزیک رو میخونم تا در عرض 30 ثانیه تست رو بتونم جواب بدم. خوب جواب ندی! چی میشه؟ دنیا که به آخر نمیرسه. تلاشت رو بکن و نتیجه رو به خداوند بسپار.
بنابراین خلاصه میکنم. عوامل ایجاد کننده خودارضایی در کنکوریها یکی استرس کنکور بود و دیگری بلوغ و تحولات جنسی که برای نوجوانها پیش میآد. و عامل دیگر فشاری هست که اطرافیان و هم سن و سالها در اون سن روی همدیگه دارن، که فوق العاده زیاده. مثلاً جوانهای 18 یا 19 که معمولاً اکیپ هستن میرن جمع میشن سر به سر دخترها میذارن. اینها اگر یکیشون فیلم پورن روی گوشیش داشته باشه، همه شون فیلم پورن میبینن. اصلاً توی اون گروه فشار اطرافیان بهشون اجازه نمیده که اون فیلم پورن رو نبینن. اگر نبینن اینقدر متلک و تیکه بارش میکنن: عه… برو جمعش کن بچه مثبت و… این خیلی مهمه که دوستاتون رو درست انتخاب کنید. اگر واقعاً میخوای از خودارضایی کناره گیری کنی باید دوستانی رو انتخاب کنی که همفکر تو باشن. امکان نداره توی اکیپی باشی که اینها صبح تا شب دنبال شهوترانی هستن و تو یک نفر بخوای توی اینها پاک بمونی. نمیشه. از راه به درت میکنن. اصلاً مسخرت میکنن. حالت رو بد میکنن. تو هم میگی به جهنم. بذار برم قاتی اینا، هر کاری اینها میکنن ما هم بکنیم دیگه! مگه ما چیمون کمتره؟
ولی بعد توی خلوت هر کدوم که میرن توی خونه های خودشون، هر کدوم یکی از یکی داغونترن از لحاظ حال بدی، از لحاظ اینکه حالم بده، افسردگی، حقارت و بعدش دوباره فرداش میآن بیرون و تریپ اینکه حالا من خیلی باحال هستم و… برمیدارن.
بنابراین شما اگر که میخواید از خودارضایی نجات پیدا کنی و پشت کنکور هم هستی، این راه حلهایی هست که حالا بخاطر تجربه و مطالعاتی که داشتم، دوست داشتم با شما کنکوریهای عزیز در میان بگذارم.
برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید به قسمت دوم مقاله کنکور و خودارضایی مراجعه کنید.