تجربه شکست عشقی

break-up-experience
5
(2)

در این فایل صوتی در رابطه با خانم های صحبت می کنیم که در یک رابطه عاشقانه ای بودن و اون رابطه به حالت غم انگیزی تموم شده و الان احساساتی که مربوط به اون رابطه بوده، هنوز توی وجودشون هست. احساساتی مثل اینکه فکر می کنن از اونها سواستفاده شده، چرا قدرشون دونسته نشده و چرا اون آقا باهاشون اینکارو کرد؟ چونکه کاربرهایی بودن که این مشکل رو داشتن و اینو از من پرسیدن و تصمیم گرفتیم که این فایل رو تولید کنیم و بذاریم توی کانال و کسانی که به این مشکل دچار هستن، بتونن استفاده کنن. اولین کاری که این خانم های عزیز باید بکنن این هستش که توی سایت ما، سایت www.mesbetala.com در قسمت مربوط به مقالات پس از جدایی یا بعد از طلاق، یه سری مقالاتی گذاشتیم که پنج مرحله عبور از یک جدایی رو توضیح دادیم، که می تونن اونها رو بخونن. و کار دیگه ای که باید بکنن این هستش که در نهایت باید به مرحله پذیرش برسیم.

این خانمی که این اتفاق براش افتاده، درسته که احساسش بده، احساس اینکه چرا اون فرد قدر من رو ندونست و ازم سواستفاده شد؟ چرا اون فرد اومد وارد رابطه با من شد و بعد از مدتی منو رها کرد؟ یا از زندگی من رفت؟ یا اینکه چرا اینقدر من رو اذیتم کرد که من مجبور شدم اون رو ترک کنم؟ همه این سؤالات و همه این اینها ریشه شون این هستش که ما هنوز به مرحله پذیرش نرسیدیم. رابطه اشتباهی تشکیل شده و از اون اول این رابطه اشتباه بوده که باعث شده این رابطه به جدایی ختم بشه. این اشتباه رو ما باید بپذیریم که مثلاً من خانم اشتباه کردم که وارد این رابطه شدم! نمی دونستم، دانشم کم بود، منطقی فکر نکردم، احساس عمل کردم، هر طوری که بود، بالاخره این اشتباه اتفاق افتاده. بهتری کاری که اون خانم می تونه بکنه اینه که با اون اشتباهی که کرده روبرو بشه. با احساساتی که هنوز از اون رابطه توی وجودش مونده روبرو بشه و از اون احساساتی که داره فرار نکنه. احساساتی مثل غم، پشیمونی، خشم، احساس اینکه ازش سواستفاده شده هست، احساس اینکه قدرش دوسته نشده هست، احساس اینکه مقام انسانیش پایمال شده هست.

تموم این احساسات در یک جدایی در مرد و زن و بیشتر زن شکل می گیره. چون زن ها در مقام معشوقیت هستن و تموم این احساساتشون عمیق جریحه دار میشه. و اصلاً اینطور نیست که ما از این احساسات فرار کنیم بگیم: ولش کن. من اصلاً بهش فکر نمی کنم.! فراموش می کنم، مرور زمان درستش می کنه. اصلاً اینطور نست. مرور زمان هیچ چیزی رو درست نمی کنه. شاید فراموشی باعث بشه اون درد یه کمی کمتر بشه، و احساسات هنوز درمان نشده. اون زخمی که اون زیر، زخمی که احساسات زن خورده هنوز باید بررسی بشه و باید روشون کار بشه و درمان بشه. بهترین درمان این هستش که با اون احساسات روبرو بشیم. یعنی اون احساسات مختلفی که توی وجود زن هست، زن باید آگاه باشه و از بالا بهشون نگاه کنه و یک مسیر کلی رو در نظر بگیره و بگه: من برای اینکه از این موضوع رها بشم و روحم رها بشه و دوباره برگردم به همون زن قبلی که آمادگی پذیرش عشق رو داره و انگار که هیچ اتفاقی برای احساساتش نیفتاده، یک مسیری رو من باید طی کنم. این مسیر مثل قطاری می مونه که قراره خانم رو از این جایگاهی که هست، به جایگاه یا ایستگاه دیگری، شهر دیگری برسونه. اون شهر یعنی شهر سلامت، شهر درمان، و شهری که من دیگه درمان شدم.

و در بین راه چندین ایستگاه وجود داره. یکی از این ایستگاه ها خشمه که انسان خشمگین میشه. اون احساس خشم و عصبانیت میاد بیرون و میگه: چرا این کارو با من کردی؟ و چرا این اتفاق برای من افتاد؟ و توی ذهنش شاید نسبت به اون فرد گله  و شکایت کنه و خشمگینانه با اون صحبت کنه، این ایستگاه باید رد بشه. ایستگاه بعدی ایستگاه غم و غصه و ناراحتیه. سوگواری و افسردگیه. ایستگاه گریه کردنه. باید گریه کنه. اشکالی نداره زن در این موارد گریه کنه. مرد هم همینطور. وقتی یک رابطه عاشقانه ای شکسته میشه، مرد هم آسیب می بینه. مرد هم می تونه این پنج مرحله رو طی کنه. من وقتی که از همسرم جدا شدم، و همسرم برگشتن ایران و من اونجا تنها بودم، تموم این مراحل رو خیلی آگاهانه طی کردم. یعنی درسته ناراحتی می کردم، ولی آگاهانه. می دونستم که این ناراحتی و غم و غصه و گریه، یکی از اون ایستگاه هایی هست که قراره من رو به اون جایی برسونه که دیگه حالم خوب بشه.

بنابراین وقتی به ایستگاه گریه و سوگواری رسیدم، سیر گریه کردم. یعنی من دو ماه گریه می کردم. شبانه روز! حتی میشد که حالم خیلی خوب بود در طول روز، ولی می دونستم که دوران گریه و سوگواری هنوز تموم نشده و من باید گریه کنم. و من یک آهنگی بود که گوش می کردم و اون آهنگ What hurts the most? از Rascal flatts بود. حالا کاری نداریم. توی آهنگ می گفت: اون چیزی که بیشتر از همه آزارم میده و اذیتم می کنه اینه که حالا توی شعر می گفت که چیه. و من این آهنگ رو وقتی خانمم ترکم کرد، خیلی باهام مچ بود و خیلی به من می خورد. همینطور که کلماتش رو گوش می کردم، بی اختیار گریه ام می گرفت. و به مدت دو ماه من صدها بار این آهنگ رو گوش کردم و هر بار به این آهنگ گریه کردم. تا جایی که به روزی رسید که دیدم اشکی توی وجود من وجود نداره  و من انگار این مرحله و پاس کردم و از مرحله غم و غصه عبور کردم. و این مرحله دو ماه بیشتر طول نمی کشید. و اگر این کارو نمی کردم، شاید تا هفت سال ادامه پیدا می کرد، تا ده سال، پانزده سال! سال ها بعد وقتی صحبتش می شد، آدم اشک تو چشم هاش جمع می شد که ای وای چرا این اتفاق افتاد و من تنها شدم. نه! همون موقع که این اتفاق افتاد، خیلی آگاهانه باید این مراحل رو طی کنیم.

احساساتی که باید توی وجود ما حس بشن، اون احساساتی که ما باید ازشون فرار نکنیم رو ما باید باهاشون روبرو بشیم و با تموم وجود حسشون کنیم. ناراحتی رو باید با تموم وجود حسش کرد. هیچکس از گریه کردن نمرده و نخواهد مرد. اگر خشم میاد بالا، باید اون خشمی رو که توی وجودمون هست، با نوشتن زیاد روی کاغذ گیرش بندازیم که ازش رها بشیم. خود من کاری که می کردم، زیاد می نوشتم و یه روز که خیلی خشم توی وجودم بود، سرمو کردم زیر پتو و بالش و داد کشیدم که همسایه ها هم نشنون. و خالی شدم. این کارها رو هم میشه انجام داد. و خیلی آگاهانه، علمی و با کلاس با این قضیه برخورد کنید، می بیند که همه این احساسات وقتی تجربه شد و خالی شد، انسان به مقام پذیرش می رسه و می پذیره که این اتفاق در زندگی من افتاد و من اشتباهی رو مرتکب شدم. حالا اون اشتباه می تونه این باشه که ندونم کاری کردم یا هر چی که بوده، این کارها رو من کردم. و اون تصمیم رو گرفتم و وارد اون رابطه شدم و این دردها رو کشیدم و این مراحل احساسی رو رد کردم و این نتیجه هایی که از این درس گرفتم. می تونیم لیست کنیم و بنویسیم که اینقدر من درس گرفتم. و اینها میشه جزیی از کوله بار تجربه ما که در زندگی بعدی و رابطه بعدی بسیار به ما کمک خواهند کرد.

و باور کنید که انسان می تونه صد در صد خودش رو درمان کنه! یعنی روحش رو کامل کامل درمان کنه از اون شکست عشقی که خورده، اگر آگاهانه این کاو انجام بده. پس خانم ها و یا آقایونی که توی یک رابطه بودن و جدا شدن، حالا این فایل روی صحبتم بیشتر با خانم ها بود، ولی به آقایون هم می خوره. چون خانم ها بیشتر آسیب می بینن، ولی آقایون هم می تونن از این آموزش استفاده کنن و با اون واقعه روبرو بشن. اون واقعه باید بیاد جلوی چشم انسان و انسان باهاش روبرو بشه و ببینه چه اشتباهاتی کرده و به خاطر اون اشتباهات، احساسات مختلفی که توی وجودش هست رو تجربه کنه. غم و غصه و هر چی که هست رو تجربه کنه و تخلیه کنه و بعد درس های زندگی رو از اون لیست کنه و دیگه بره دنبال زندگیش. و من حتی توصیه می کنم که یک مدتی هم در سالیتیود و خلوت درون بگذرونه و با خودش و خدای خودش لذت ببره و عشقبازی کنه و خداوند رو مدتی در آغوش بگیره و بعدش اگر خدا خواست و شرایط جور شد، حالا که دیگه درمان روحی کامل شده، به امید خدا رابطه بعدی رو شروع کنه. و توی اون رابطه بعدی بسیار موفق تر خواهد بود. چون کوله باری از تجربه و لیستی از دروسی که رابطه قبلی گرفته، به تجربیات این فرد اضافه شده و اون اشتباهات رو در زندگی جدید تکرار نخواهد کرد.

?
این فایل صوتی را از

دانلود کنید.
????

میانگین امتیاز 5 / 5. تعداد آرا: 2

دیدگاهتان را بنویسید