انکار: مرحله اول در بازسازی روح بعد از طلاق

این ویدیو را از آپارات دانلود کنید.

امروز می خواستم در رابطه با پنج مرحله احساسی که بعد از هر گونه اتفاق بدی که توی زندگی ما می افته که ما باید ازشون عبور کنیم، صحبت کنم و این پنج مرحله رو معرفی کنم بهتون. مرحله شماره یک انکار هستش. ما وقتی که یک مصیبتی برامون پیش میاد، اون اتفاق رو انکار می کنیم. یعنی نمی خوایم قبول کنیم که اون اتفاق برای ما افتاده. مرحله دوم خشم هست که عصبانی میشیم. عصبانی شدن نسبت به اون شخص، نسبت به اون واقعه یا نسبت به خداوند. مرحله سوم مرحله افسوس خوردن و به نوعی چانه زدن هست. یعنی ما میگیم ای کاش اینطور نمی شد! یعنی فرض کنید اگر کس تصادف کرده، با خودش میگه: اگه یه ثانیه من ترمز نمی کردم، اینطور نمی شد! اگر فلان کار رو می کردم، اینطور نمی شد! مرحله چهارم مرحله سوگواری و غصه خوردن و افسردگی هستش. این مرحله بسیار عمیقه و گاهاً شاید سال ها طول بکشه.

و بعد از اینکه ما این چهار مرحله رو طی کردیم، مرحله آخر میشه مرحله پذیرش. تازه ما می تونیم به اون مرحله برسیم که بپذیریم که این اتفاق برای من افتاد. در رابطه با جدایی که موضوع من توی سایتم هست، این پنج مرحله می تونه خیلی قشنگ و آگاهانه توسط ما طی بشه و ما خیلی آگاهانه اینها رو انجام بدیم. فقط توی این ویدیو مورد شماره یک رو توضیح میدم و توی کتاب و سایتم کامل اینها رو بهتون آموزش میدم. انکار که مرحله اول هستش، این هست که وقتی یک زن و شوهر از هم جدا میشن، هر کسی که وارد یک رابطه عاشقانه ای بوده و الان جدا شده، وقتی که جدا میشن، اولین حسی که سراغ انسان میاد، انسان می خواد مقاومت کنه. خود من اینجور بودم که خانمم وقتی می خواست ترکم کنه، ترکم کرد و از مالزی برگشت به ایران، تا دو ماه دست و پا می زدم و نمی خواستم قبول کنم که او برای همیشه رفته. منکر این قضیه می شدم که تموم شده و رفته! دیگه دست و پا نزن. تماس می گرفتم و هر کاری می کردم، جوابی دریافت نمی کرم. این میشه مرحله انکار.

خیلی کارهای بسیار زیادی باید انجام می دادم که از مرحله انکار عبور کنم. اولیش این بود که من آگاهی پیدا کنم که من در انکار هستم. پس اولین مرحله میشه انکار. برای من اینجوری بود که وقتی از همسرم دور بودم، تماس می گرفتم و نشد و… و رفتم دم خونشون روز آخر. یک بار دیگه یک جواب نه خیلی قطعی و محکم از طرف خودش و خانواده اش دریافت کردم و تازه از اون خواب عمیق بیدار شدم. انگار یه سطل آب یخ ریختن روی سرم و من بیدار شدم و دیدم عه! خانمم رفته! و دو ماه طول کشید برای من. و این خیلی مهمه. برای خیلی ها سال ها طول می کشه. پس بدونید که مرحله اول انکار هست. مراحل بعدی رو نمی خوام توی این ویدیو در رابطه باهاش صحبت کنم، چون مجالش نیست. توی سایتم تشریف ببرید، آموزش های ویژه و رایگانی رو براتون تهیه کردم و می تونید اونجا ویدیوها رو نگاه کنید.