اگر کسی پدر و مادرش را در زیر پای خود بگذارد، مطمئن باش تو را نیز زیر پا خواهد گذاشت.
اگر شما میخواهی کسی را انتخاب کنی که با او ازدواج کنی و آن فرد جوری هست که پدر و مادر او یا پدر و مادر تو یا پدر و مادر هر دوی شما با این ازدواج مخالف هستند، خیلی باید دقت کنید که آیا این ازدواج صورت بگیرد یا نگیرد. نمیخواهم بگویم که هر وقت پدر و مادرها مخالف بودند، مخالفتشان درست است یا درست نیست. بستگی به شرایط دارد. اما اینجا یک قانون کلی وجود دارد که میگوید اگر کسی توانست پدر و مادرش را برای خواستههای دل خودش، زیر پا بگذارد، احتمالش خیلی زیاد است که وقتی وارد رابطه با شما شد و ازدواج کرد و به یک سری مشکلات برخوردید، کسی که پدر و مادرش که ارزشمندترین داراییها و گنچهای زندگی است را زیر پا گذاشته است، خیلی راحت شما را نیز زیر پا میگذارد.
البته یک نکته ریزی اینجا وجود دارد. یک وقتی میبینید پدر و مادر، خدایناکرده خلف نیستند. برای مثال پدر و مادری هستند که بد هستند؛ شرور هستند؛ معتاد هستند؛ مشکلات زیادی دارند. ولی فرزندشان آدم سالمی است و میخواهد یک ازدواج خوب داشته باشد یا مادر از روی لجاجت یا مشکلاتی که دارند یا هر چیزی که هست، اینها نمیخواهد این اتفاق بیفتد. یا مثلا پدر و مادر کافری که ضد خدا و ضد دین هستند، ولی فرزندشان خدا و دین را قبول دارد و میخواهد با کسی ازدواج کند که خدا و دین را قبول دارد.
در این مورد حتی در مباحث دینی هم گفته شده است که هیچ اشکالی ندارد، شما احترامشان را نگهدار. ولی شما تا وقتی باید به حرف آنها گوش کنی که نخواهند شما را از راه خدا دور کنند. اکثرا پدر و مادرها، پدر و مادرهای خوبی هستند. دوست دارند بچههایشان خوشبخت بشوند. هزار تا چیز را میبینند و میگویند تو مو میبینی و من پیچش مو. آنها پیچش مو را میبینند و آنها وقتی شما یک نفر را انتخاب میکنید، با یک نگاه میتوانند بفهمند که خودش چه کاره است. خانوادش چکاره هستند و اگر پدر و مادرها مخالف باشند، ازدواج خیلی سخت میشود.
خب پدر و مادرها چهار نفر هستند. شما بخواهید دو نفر از این سمت را با دو نفر از سمت دیگر مچ کنید و وارد رابطهی خانوادگی کنید. اگر اینها همدیگر را دوست نداشته باشند، اذیت میشوند. یعنی اشتباهی که بسیاری از جوانها میکنند این است که فکر میکنند فقط خودشان همین دو نفر هستند، ولی خودتان دو نفر نیستید. کاری به جامعه غربی نداشته باشید. چون آنها حتی موقعی که ازدواج نکردند، نیز از پدر و مادرشان جدا هستند و کاری به یکدیگر ندارند. هر کس هر کاری دلش بخواهد را میکند.
ولی ما در فرهنگ خودمان، پدر و مادر و خانواده شالوده اصلی زندگی ما هستند. هر چقدر هم که ادای باکلاس بودن و غربی بودن را دربیاوریم و بخواهیم فرهنگ زیبای خودمان را کنار بگذاریم و بخواهیم نقش فرهنگ فاسد آنها را بازی کنیم، نمیتوانیم. ما پدر و مادر برایمان خیلی مهم هستند. ما در خانواده بزرگ شدیم و اینکه وقتی ازدواج میکنیم، پدر و مادرها با هم دوست باشند، بخندند، به همدیگر احترام بگذارند و پدر و مادر او به شما احترام بگذارند و برعکس. اینها در خون ما است.
پس اگر پدر و مادرها مخالف هستند، چه اتفاقی میافتد؟ اینجوری است که دلشان میشکند و شما به عنوان کسی که میخواهی با فردی ازدواج کنی و مثلا پدر و مادرت راضی نیستند، یک سوال از خودت بپرس. بگو که پدر و مادر اگر راضی نیستند یک دلیل خوب و الهی و مثبت است یا یک دلیل شر است، مانند مثالهایی که زدم. اگر دلیلشان شر است و آنها آدمهای شری هستند و زورشان میآید که تو خوشبخت بشوی، خب تکلیف معلوم است و میگویی من با احترام کاملی که به شما دارم میروم و کارم را انجام میدهم ولی اگر نیتشان خیر است و تو نیز ته دلت آن را میدانی که تو داری از روی شهوات دلت او را انتخاب میکنی، مثلا فردی عاشق نفری شده است که فقط بخاطر خوشگلی او عاشقش شده است، فقط بخاطر پولش، فقط بخاطر اینکه آن فرد خارج از کشور زندگی میکند و این قول را داده است که تا ازدواج کردیم تو را خارج میآورم، ویزا، پاسپورت، زندگی در خارج، عشق و حال، بزن و بکوب، دیسکو، کلاپ، کاباره، ساحل بیا، بیا پیش من، اگر این فکرها را کردی و کسی دارد اینجوری به تو سیگنال میدهد و میگوید من تو را از مملکت میکشانم خارج و پدر و مادرت ناراحت هستند و غصه میخورند. در اینجا داری از روی شهوات دلت رفتار میکنی و پدر و مادرت را زیر پایت میگذاری و به دنبال آن عشق و حالها میروی.
دنبال پول، دنبال زیباییها. یعنی یک نفر میگوید این دختری که تو انتخاب کردهای درست است که خوشگل است، درست است که سکسی است ولی هزار تا مشکل دارد، تو محله همه میدانند، خانوادش، پدرش این مشکل را دارد یا اینکه این پسری که تو میگویی خوشتیپ است و ماشین خوب سوار میشود، همه میدانند که در زندگی گندش را در آورده است، ما تحقیق کردیم و همه میگویند که داغون است اما دختره میگوید نه، من فقط همین را میخواهم. یا فلانی یا خودم را میکشم یا رگم را میزنم یا قرص میخورم. خب در اینجا تو داری ظلم میکنی، داری از روی شهوت رفتار میکنی، یک شهوت زود گذر گذرا که مانند فصلهای چهار فصل سال که فصلها میآیند و میروند. عشقهای ویندورلد یا عشقهای گردبادی، یک لحظه گردباد میآید و تو را میگیرد و بخاطر عشق گردبادی، عشق خارج یا هر چیزی که هست، پدر و مادرت را زیر پا میگذاری و دلشان را میشکنی و وارد آن رابطه میشوی. به شدت در آن رابطه شکست میخوری و با لگد معمولا فردی که پدر و مادرش را زیر پا گذاشته را از رابطه بیرون میاندازند. و آن فرد میگوید برو بابا، همه رفتند. حالا نه آن فرد روی آن را دارد که به پدر و مادرش برگردد و نه در رابطهاش موفق بوده و کلا درب و داغون شده است.
چرا ما این کار را انجام میدهیم؟
یک ذره باید بر روی شهواتمان پا بگذاریم بجای اینکه پدر و مادرمان را زیر پا بگذاریم. شهوات دلمان مانند عشق خارج بودن، آرزوی خیلی از جوانها است و کافی است یک نفر بگوید من با تو ازدواج میکنم و تو را میبرم خارج. دیگر طرف کر و لال و گنگ و صم بکم میشود و میگوید خارج. فقط خارج، کانادا، آلمان، مرا میخواهد ببرد. من فقط باید برم. پدر و مادرش میگویند تو پارهی تن ما هستی، نرو، کنارمان بمان، برایت یک نفر در شهر خودمان پیدا کنیم. میگوید نه، شماها نمیفهمید. شماها قدیمی هستید. شما امل هستید. شماها نمیفهمید که چه پیشرفتهایی در انتظار من است. چه پیشرفتی؟ چه کشکی؟ که این موضوع را من در یک دوره سلامت جنسی نوجوانها بود که به این مباحث رسیدم و برای نوجوانها گفتم. جلوی دوربین گریم گرفت و نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و خیلی منقلب شدم و یاد خودم افتادم. یاد نادانیهایی که در گذشته کرده بودم و درسهایی که بعد گرفتم و امروز چه درکی نسبت به این قضیه و پدر و مادر و جایگاه بسیار والای پدر و مادر در پیش خداوند دارم که اگر یک مادر آهی بکشد و دلش بشکند، دودمان زندگی انسان به باد میرود را امروز فهمیدم. ولی خب شما دوستان عزیزی که مس به طلایی هستید، ما را دنبال میکنید، این نکته را در نظر داشته باش که عزیزم، که نرو و پدر و مادرت را بخاطر شهوات دلت، بخاطر پول، ثروت، خوشگلی، خارج و هر چیز دیگری زیر پا نگذار. و معیارهای صحیح ازدواج و اتخاب درست همسر را یاد بگیر.
در مقام نهم دوره سالیتود کامل آموزش دادیم و کلا دوره سالیتود این خوبی را دارد که شما را میسازد و به یک بلوغ و آگاهی فکری میرساند. میفهمی که از زندگی چه چیزی میخواهی و یک قطبنمای قدرتمند به تو میدهد که این قطبنما صحیح است. طبق نظر خداوند است و هر چیزی که این قطبنما گفت همان را انجام میدهی. دیگر در شک نمیافتی که حالا این کار را بکنم. حالا آن کار را بکنم. آن قطبنما درست است. قطبنمایی که خدا برای تو تعیین کرده است. آن قطبنما را در درون خودت میگذاری و به عنوان یک رسول درونی در درون خودت راه درست را همیشه و تا آخر عمر به تو نشان میدهد. وقتی آن قطبنما را با کار کردن این آموزشهای دوره سالیتود در وجود خودت نصب کردی، چه اتفاقی میافتد؟ دیگر خود خداوند کسی که تو میخواهی با او ازدواج کنی را جور میکند و خودت میفهمی که در راستای هدف والای ازدواج هست یا نه. حتی نیاز به خیلی حرف زدن هم ندارد. نیاز به خیلی تحقیق هم شاید نداشته باشد. تحقیقات خیلی زیاد هم نیاز ندارد. خودت روحت میفهمد. شما به آگاهی و بصیرت میرسی.
بصیرت با علم فرق میکند. علم خیلی خوب است. دانش تئوری خیلی خوب است. کتاب خواندن خیلی خوب است ولی ای کاش انسان از خداوند بصیرت، معنویت و حکمت را بخواهد. دوره سالیتود به شما حکمت میدهد و حکمت این جهان را، حکمت ازدواج را وقتی فهمیدی دیگر از این کارهای بچگانه نمیکنی که مثلا بخاطر خوشگلی یک دختری، به پدر و مادرت پشت کنی و به سراغ خوشگلی آن دختر بروی. شش ماه بعد تو خسته میشوی و او میرود با فرد دیگری و تو را بیرون میاندازد و کات میکند. به قول خارجیها دامپت میکند و تمام میشود. پس این نکته زیبا را در نظر داشته باشین.
به خدای بزرگ میسپارمتان
خدانگهدار
جناب زارع دقیقا من بارها به چشم ازدواج افرادی رو دیدم که بدون رضایت پدر و مادر بوده و اون زندگی سرانجامی نداشته
عالی بود
بسیار ممنون از شما .
بله کاملا درسته . انسان خیر نمیبینه اگر دل پدر و مادر رو بشکونه.