بارزترین احساسی که هنگام جدایی و طلاق تقریبا برای همه بروز میکند ، سوگواری و ناراحتی است. این احساس معمولا آنقدر قوی و فراگیر است که باعث پنهان شدن مراحل دیگر میشود. شاید حتی بهتر بود سوگواری را قبل از مراحل دیگر توضیح میدادم. ولی بهتر این است که شما اول با احساسات قبلی که نامحسوستر هستند آشنا میشدید و آنها را تجربه میکردید . با شناختن احساسات قبلی،اکنون میتوانید با خیال راحت «سوگواری» کنید! بله، درست متوجه شدید. نکته مهم در رابطه با سوگواری این است که غم داشتن و گریه و سوگواری کردن، اگر آگاهانه و هدفمند باشد خیلی هم خوب است.
نگران این نباشید که سوگواری و غصه خوردن برای شما ضرر دارد یا نه؟ اگر گریه کردن برای انسان ضرر داشت ، نوزادان که دائما گریه میکنند باید آسیبهای شدیدی میدیدند یا از گریه میمردند. یا کسانی که شغل آنها بهنوعی به گریه ربط دارد مانند مداحان، باید در اثر گریه آسیبهای شدید روحی یا جسمی میدیدند ولی میبینیم که اینطور نیست و از سلامت کامل روحی برخوردارند و اکثراً خیلی هم انسانهای شاد و پرانرژی هستند. چراکه گریه کردن هم مانند خندیدن، باعث ترشح آنزیمها و هورمونهای آرامبخش میشود.
در این مرحله قصد ندارم که شمارا از گریه و زاری کردن دور کنم و سرتان را با چیزهای دیگر در زندگی گرمکنم تا موضوع جداییتان را فراموش کنید. بلکه برعکس در این مرحله شمارا دعوت میکنم که به غمگینترین خاطرات مرتبط به جداییتان فکر کرده و از ته دل گریه و زاری کنید!
مهمترین مفهومی که در اینجا باید مدنظر داشته باشید این است که در این مرحله قرار است بسیار آگاهانه و هدفمندانه سوگواری کنید. بین«آگاهانه سوگواری کردن» و «قربانی غم و غصه شدن» تفاوت بسیار زیادی وجود دارد. اولی انسان را به سمت آرامش ، نشاط درون و فراموش کردن عمیق واقعه پیش میبرد . ولی دومی انسان را افسرده و مأیوس میکند و باعث میشود انسان هیچوقت بهطور کامل از غم آن واقعه رها نشود. شاید کسانی را دیده باشید که حتی بعد از چندین سال از گذشتن یک مصیبت ، هنوز وقتی از آن صحبت میکنند به گریه میافتند یا غم وجود آنها را در برمیگیرد.دلیل این امر این است که غم مربوط به آن واقعه کامل تخلیه نشده است و درنهایت پذیرش کامل هنوز حاصل نشده است.
شاید قبول کردن این کار برایتان سخت باشد. شاید با خودتان بگویید که من بهاندازه کافی غصه خوردهام، چرا باید دوباره و آنهم عمدی ،اینقدر غصه بخورم و گریه و زاری کنم ؟ ولی این را هم در نظر بگیرید که اگر یکبار و برای همیشه، عمیقا سوگواری نکنید و کاملا از غم مربوط به جداییتان رها نشوید، باید تا مدتها و حتی سالها بعد، بهصورت جستهگریخته غصه بخورید و اشکی بریزید. فراموش نکنید که جدایی،آخر دنیا نیست و شما نباید تا آخر عمر غصه یک واقعه را بخورید. ارزش شما بسیار بالاتر از این است که در غم آن واقعه بسوزید و هیچوقت از غم خلاص نشوید. اگر خداوند شمارا انتخاب کرده که از طریق جدایی، درسهای باارزشی به شما بدهد، پسازاین موضوع شکر گذار باشید. یکبار برای همیشه، مدتزمانی را به «آگاهانه غصه خوردن» اختصاص دهید و پسازآن ، از بقیه عمر خود عمیقا لذت ببرید.
برای اینکه بتوانید آگاهانه سوگواری کنید، اولین و مهمترین کاری که باید انجام دهید این است که به این باور برسید که این غصه خوردن و اشک ریختن، موقتی است و بهزودی تمام میشود. باید باور داشته باشید که این اشکها و ناله کردنها به علت “بدبخت و فلکزده” بودن شما نیست. بلکه این سوگواری صرفاً تمرینی است که شما آگاهانه انجام میدهید تا احساسات غمناک مربوط به جداییتان را بیرون بریزید و از شر آنها خلاص شوید. اگر روح انسان نیاز به گریه داشته باشد ، بهترین درمان برای آن گریه کردن است و نه کارهای جایگزین دیگر. اگر نیاز به خنده، عصبانیت و … هم داشته باشد به همین منوال خواهد بود.
کار بعدی این است که غم و اشک نهفته در وجودتان را تحریک کنید تا از اعماق وجود شما، به سطح بیاید و تخلیه شود. میتوانید از آهنگ یا فیلمهای عاشقانه استفاده کنید تا بازهم بیشتر گریه کنید و غم وجودتان را تخلیه کنید.
من هم همین کار را کردم و نتایج خارقالعادهای گرفتم. پس از دو ماه اشک ریختن مداوم، حس کردم این واقعه دیگر هیچ اثری بر زندگی عادی من ندارد، پس به سراغ دستورالعمل مرحله پذیرش رفتم که در مقاله بعدی آن را خواهید خواند، با اجرا کردن این دستورالعمل، به مقام «پذیرش مصیبت، بخشیدن خود و بخشیدن همسرم» دستیافتم. امروز نهتنها هیچگونه احساس منفی نسبت به واقعه جدایی از همسرم ندارم، بلکه بسیار از وقوع آن خوشحال و سپاسگزارم. دلیل سپاسگزاری من هم این است که این واقعه باعث دریافت هدایا و برکات بسیار زیادی از خداوند به من شد. همچنین جدایی از همسرم باعث شد رسالت زندگی خودم را پیدا کنم که واقعا باارزشترین هدیهای بود که خداوند در قالب این جدایی به من عطا کرد. رسالت خودم را در زندگی در این میبینم که با راهاندازی این وبسایت، سعی کنم درسهای باارزشی که از جدایی از همسرم گرفتم را با مردم عزیز کشورم در میان بگذارم. امید دارم که با این کار، نور امیدی بر زندگی کسانی که جدایی را تجربه کردهاند بتابد و بدانند که جدایی آخر دنیا نیست. بلکه برعکس، اگر مشیت خداوند بر این بوده که جدایی را تجربه کنند، جدایی میتواند شروع یک زندگی بسیار بهتر، با آگاهی عمیقتر و رابطهای صمیمیتر با خداوند باشد.
عالی عالی بود واقعا ممنون